بازار؛ گروه صنعت: با اجرای سیاست تازه سهمیهبندی عرضه ارز صادراتی در دو تالار اول و دوم، مزیت ارزی بهطور هدفمند میان حلقههای مختلف زنجیره معدن تا فولاد جابهجا شده است. شرکتهایی که تمرکز صادراتی آنها بر مقاطع طویل، ورق سرد و محصولات پوششدار قرار دارد، به دلیل امکان عرضه تا ۸۰ درصد ارز در تالار دوم که نرخها به بازار آزاد نزدیکتر است بیشترین سود را خواهند برد. در مقابل، تولیدکنندگان مواد خامتر مانند کنسانتره و گندله با سقفهای ۲۰ و ۳۰ درصد، کمترین بهرهمندی را تجربه میکنند. این تغییر نشان میدهد که سیاستگذار قصد دارد ارزش افزوده بالاتر را تشویق کند و حلقههای ابتدایی زنجیره را به سمت تکمیل فرآیند تولید سوق دهد.
منطق این سیاست بر افزایش سهم عرضه ارز در تالار دوم برای محصولات نهاییتر و کاهش آن برای حلقههای بالادستی استوار است. تالار دوم عملاً نرخ نزدیکتر به بازار آزاد را در اختیار صادرکننده قرار میدهد و هرچه سهم عرضه در این تالار بیشتر باشد، مابهالتفاوت ارزی دریافتی شرکت افزایش یافته و حاشیه سود عملیاتی تقویت میشود. بر اساس سقفهای تعیینشده، مقاطع طویل، ورق سرد و پوششدار با ۸۰ درصد، بیشترین مزیت را دارند؛ پس از آن شمش و اسلب با ۶۰ درصد، آهن اسفنجی با ۵۰ درصد، گندله با ۳۰ درصد و در نهایت کنسانتره با تنها ۲۰ درصد قرار میگیرند.
محمد دارایی معتقد است که بیشترین سود نصیب شرکتهای پاییندستی با محصولات نهاییتر خواهد شد؛ بهویژه ذوبآهن اصفهان، فولاد خراسان و نوردکاران خصوصی در حوزه مقاطع طویل و همچنین فولاد مبارکه، امیرکبیر کاشان و تاراز در بخش ورق سرد و پوششدار بیشترین سود را میبرند
محمد دارایی کارشناس اقتصادی در گفتگو با بازار در این باره گفت: شرکتهای فعال در تولید مقاطع طویل جایگاه ویژهای برای عرضه ارز در تالار دوم دارند. ذوبآهن اصفهان با تمرکز بر تیرآهن و ناودانی و دسترسی به بازارهای منطقهای، از افزایش سهم ۸۰ درصدی ارز در تالار دوم سود مستقیم خواهد برد و حاشیه سود صادراتی خود را بهبود میبخشد. فولاد خراسان نیز با تمرکز بر میلگرد و صادرات به کشورهای همسایه شرقی، درآمد ارزی بیشتری کسب میکند و برنامهریزی تولید صادراتمحور برایش جذابتر میشود. گروههای نوردی بخش خصوصی مانند بناب، ظفر و آریان فولاد نیز به دلیل چابکی در فروش منطقهای و قراردادهای کوتاهمدت، انگیزه بیشتری برای جهتدهی سبد محصولات به سمت صادرات خواهند داشت و بازده ارزی بالاتری به دست میآورند.
وی افزود: در بخش ورق سرد و پوششدار نیز شرکتهای بزرگی چون فولاد مبارکه اصفهان با ظرفیت بالای تولید ورق سرد و پوششدار و شبکه فروش خارجی گسترده، از این سیاست منتفع میشوند. هر تن صادرات ورق سرد یا پوششدار با سهم ۸۰ درصدی ارز در تالار دوم، ارزش افزوده ارزی بالاتری نسبت به صادرات هاترول یا اسلب ایجاد میکند. فولاد امیرکبیر کاشان نیز با تخصص در تولید ورقهای پوششدار مانند گالوانیزه، در صورت افزایش سهم فروش خارجی، جهش سود صادراتی را تجربه خواهد کرد. همچنین فولاد تاراز چهارمحال و دیگر تولیدکنندگان ورقهای گالوانیزه، به دلیل حاشیه سود ذاتی بالاتر این محصولات نسبت به هاترول، بیشترین همسویی را با روح سیاست جدید دارند و تشویق میشوند صادرات خود را در این بخش افزایش دهند.
وی ادامه داد: به این ترتیب، سیاست ارزی تازه نهتنها مسیر سودآوری شرکتهای فولادی را تغییر میدهد، بلکه عملاً پیام روشنی به صنعت میدهد و حرکت به سمت تولید محصولات نهاییتر و با ارزش افزوده بالاتر، تنها راه بهرهمندی بیشتر از مزیتهای ارزی و تقویت جایگاه در بازارهای جهانی است.
دارایی تاکید کرد: در بخش شمش و اسلب، فولاد خوزستان بهعنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان شمش کشور شناخته میشود. این شرکت مسیرهای تثبیتشدهای به بازارهای منطقهای دارد و با اجرای سیاست جدید، امکان عرضه ۶۰ درصد ارز صادراتی خود در تالار دوم را خواهد داشت. این تغییر نسبت به گذشته موجب افزایش درآمد ارزی میشود، هرچند مزیت آن در مقایسه با شرکتهای پاییندستی کمتر است. فولاد هرمزگان نیز با تمرکز بر صادرات اسلب، از این سیاست منتفع خواهد شد. جریان نقدینگی ارزی این شرکت بهطور محسوس بهبود مییابد، اما در عین حال انگیزه حرکت به سمت تولید ورقهای پوششدار در زنجیره گروه مبارکه برایش پررنگتر خواهد شد. فولاد کاوه جنوب کیش نیز با صادرات شمش به مقاصد متنوع، از ارتقای حاشیه سود صادراتی بهرهمند میشود، هرچند همچنان در مرتبه دوم مزیتها قرار دارد.
این کارشناس ادامه داد: در سطح میانی زنجیره، تولیدکنندگان آهن اسفنجی یا DRI مانند مبارکه، میدکو، چادرملو و گلگهر قرار دارند. این محصول معمولاً بهعنوان خوراک میانی استفاده میشود و صادرات آن محدودتر و وابسته به شرایط بازار مقصد است. سیاست جدید با تعیین سقف ۵۰ درصد عرضه ارز در تالار دوم، تنها نیمهمزیتی برای این گروه ایجاد میکند. با این حال، اگر این شرکتها بتوانند DRI را به شمش یا ورق تبدیل کرده و سپس صادر کنند، ارزش افزوده ارزی بالاتری نصیبشان خواهد شد.
وی با بیان اینکه در بالادست زنجیره، شرکتهای معدنی مانند گلگهر، چادرملو، اپال پارسیان سنگان و سنگآهن مرکزی قرار دارند، گفت: این شرکتها با مقیاس تولید بالا نقش راهبردی در تأمین زنجیره داخلی ایفا میکنند، اما سیاست جدید با تعیین سقفهای ۳۰ درصد برای گندله و ۲۰ درصد برای کنسانتره، حداقل بهره ارزی را به آنها اختصاص داده است. درواقع، محدودسازی رانت ارزی در حلقههای خامتر و تشویق حرکت به سمت تولید محصولات نهاییتر است. راهبرد جبرانی برای این شرکتها سرمایهگذاری در تکمیل زنجیره تولید، از آهن اسفنجی تا شمش و نورد، یا ورود به تولید مشارکتی است تا بتوانند ماده خام خود را به محصولی با سقفهای بالاتر در تالار دوم تبدیل کنند و از مزیت ارزی بیشتری برخوردار شوند.
تاثیر سیاست ارزی جدید
پیامدهای عملیاتی سیاست ارزی جدید برای شرکتهای فولادی را میتوان در چند محور اصلی بررسی کرد. نخست، چیدمان سبد صادراتی اهمیت ویژهای دارد. شرکتهای یکپارچه مانند فولاد مبارکه باید نسبت صادرات ورق سرد و پوششدار خود را در مقایسه با اسلب و هاترول افزایش دهند تا بتوانند حداکثر بهرهمندی از سقف ۸۰ درصد تالار دوم را به دست آورند. در سوی دیگر، نوردکاران طویل بهتر است تمرکز خود را بر بازارهای منطقهای با قراردادهای کوتاهمدت قرار دهند و از مزیت ارزی برای پوشش هزینههای انرژی و حملونقل و همچنین تثبیت نقدینگی استفاده کنند. شرکتهای معدنی نیز برای ارتقای جایگاه خود ناگزیرند به سمت پروژههای پاییندستی حرکت کنند، قراردادهای تبدیل منعقد سازند یا اتحادهای استراتژیک ایجاد کنند تا بتوانند از سقفهای محدود ۲۰ تا ۳۰ درصد عبور کرده و به مزیتهای بالاتر دست یابند.
سیاست ارزی جدید عملاً مزیت نرخ را به سمت شرکتهایی با محصولات نهاییتر سوق داده به همین دلیل حرکت در زنجیره ارزش تنها راه پایدار برای کسب سهم بیشتر از تالار دوم و تقویت سودآوری ارزی خواهد بود
در حوزه قیمتگذاری و مدیریت ریسک ارزی، افزایش سهم عرضه در تالار دوم باعث میشود نوسانپذیری نرخ ارز به سود شرکتها عمل کند. بنابراین توصیه میشود از ابزارهای هجینگ داخلی بهره گرفته شود، تسویهها کوتاهمدت انجام گیرد و قیمت صادراتی بر اساس شاخصهای بازار منطقهای تنظیم شود تا حاشیه سود پایدارتر گردد.
از منظر تخصیص سرمایه و بودجهبندی، اولویت باید به توسعه خطوط گالوانیزه و رنگی، ارتقای کیفیت ورق سرد و همچنین گسترش نورد طویل استاندارد صادراتی داده شود. پروژههای کوچک اما سریعالاجرا که ظرف ۱۲ تا ۱۸ ماه قادرند ترکیب محصول را به سمت سقف ۸۰ درصد تالار دوم تغییر دهند، میتوانند نقش کلیدی در افزایش سودآوری ایفا کنند.
براساس این گزارش میتوان ادعا کرد که بیشترین بهرهمندی نصیب شرکتهای پاییندستی با محصولات نهاییتر میشود، از جمله ذوبآهن اصفهان، فولاد خراسان، نوردکاران بخش خصوصی، فولاد مبارکه، فولاد امیرکبیر کاشان، تاراز و سایر تولیدکنندگان ورقهای پوششدار بهرهمند میشوند. صادرکنندگان نیمهنهایی مانند فولاد خوزستان، فولاد هرمزگان و فولاد کاوه جنوب کیش در سطح متوسط قرار دارند. شرکتهای میانی زنجیره که تولیدکننده آهن اسفنجی هستند، تنها در صورتی مزیت خواهند داشت که محصول خود را به شمش یا نورد تبدیل کنند. بنابراین، معدنیها مانند گلگهر، چادرملو و اپال سنگان با سقفهای ۲۰ و ۳۰ درصد کمترین بهرهمندی را دارند و برای ارتقای بازده ارزی باید زنجیره تولید خود را تکمیل کنند.
