خبرگزاری مهر- گروه دین، حوزه و اندیشه- عصمت علی آبادی: نام حضرت امالبنین در تاریخ به عنوان بانویی استوار و خردمند ثبت شده و مسیر زندگی او نمونهای برجسته از وفاداری آگاهانه به ولایت را رقم میزند. او در محیطی پرورش یافت که شرافت، حمیّت و پاکی جایگاهی محوری داشت و پس از ورود به خانه امیرالمؤمنین نقش مادریِ سنجیده و حکیمانه را بر عهده گرفت. تدبیر و ادب او در پاسداشت جایگاه فرزندان حضرت زهرا جلوهای روشن از معرفت دینی و درک عمیق از منزلت اهلبیت نشان داد و همین ویژگیها موجب شد نامش در حافظه شیعه به عنوان الگویی از بصیرت، شجاعت و تربیت ولایی ماندگار شود و مسیر بالندگی فرزندانی چون حضرت عباس را جهتدهی کند. بر همین اساس برای واکاوی شخصیت این بانوی عظیم شأن با حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه علمیه به گفتگو پرداختیم که حاصل آن در ادامه تقدیم مخاطبان میشود.
*لطفا درباره جایگاه حضرت ام البنین بفرمائید
حضرت فاطمه بنت حِزام، مشهور به امّالبنین (سلاماللهعلیها)، از بانوان برجسته و کمنظیر تاریخ اسلام است؛ بانویی که نامش با وفاداری، ادب، معرفت ولایی و ایثار گره خورده است. خاندان او، بنیکلاب، از شجاعترین و شریفترین قبایل عرب بودند و همین نسب و تربیت، شخصیت او را پیشاپیش ممتاز میساخت.
پس از شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، با این بانو ازدواج کردند. امّالبنین از همان آغاز، خود را خادمه خانه امیرالمؤمنین میدانست و در نهایت ادب، احترام و عشق به فرزندان حضرت زهرا (س) رفتار میکرد؛ تا جایی که نقل است میگفت: «مرا فاطمه صدا نزنید، مبادا یاد مادرشان بیفتند و دلشان آزرده شود.»
ثمره این ازدواج، چهار فرزند بزرگوار به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و تربیت این چهار فرزند، مخصوصاً حضرت عباس (علیهالسلام)، یکی از نشانههای روشن مقام معنوی و ادبی اوست. امّالبنین فرزندانش را از کودکی با محبت و اطاعت نسبت به امام حسین (ع) پرورش داد و بارها تأکید میکرد که فرزندان من فدای فرزندان زهرا (س) شوند.
اوج مقام امّالبنین در حادثه کربلا آشکار شد. او نه از سر جهل یا غفلت، بلکه کاملاً آگاهانه فرزندانش را راهی قیام امام عاشورا کرد؛ زیرا حقیقت ولایت را شناخته بود. پس از عاشورا، وقتی خبر شهادت فرزندانش را شنید، پیش از آنکه از عباس یا دیگران بپرسد، میگفت: «از حسین برایم بگویید؛ فرزندان من فدای حسین.» این جمله کوتاه، عمق ایمان و بلندی روح او را نشان میدهد.
*بعد از عاشورا، حضرت ام البنین چه کردند؟
بعد از عاشورا در مدینه، امّالبنین به پناهگاه عزاداران و بازگوکننده مظلومیت اهلبیت تبدیل شد؛ روایت کردهاند که مردم گرد خانهاش جمع میشدند و او با مرثیههای جانسوز خود، پیام کربلا را زنده نگه میداشت. از همین روست که علما او را «راویِ عاشورا» و «بانوی وفاداری» لقب دادهاند.
شخصیت امّالبنین در چند محور درخشان از جمله معرفت عمیق به مقام امامت، ادب و وفای بینظیر در خانه اهلبیت، تربیت فرزندانی مجاهد و فداکار، استقامت و صبر مثالزدنی در مواجهه با داغها و نقش مؤثر در زنده نگاه داشتن پیام عاشورا میتوان تعریف کرد.
بیسبب نیست که در زیارتهای غیرمعروف و نقلهای معتبر، شیعیان برای ایشان جایگاهی رفیع و شفاعتی گسترده قائلاند و به او بهعنوان مادری شهیدپرور، بانویی ولایی و الگوی ادب و اخلاص توسل میجویند.
*حضرت ام البنین در تربیت فرزندان چه معیاری را اجرا کرد؟
حضرت امالبنین سلاماللهعلیها از زنان ممتاز صدر اسلام است؛ نه فقط به خاطر مادر بودن حضرت عباس و سه برادرش، بلکه به خاطر «نوع تربیتی» که در خانه امیرالمؤمنین پایه گذاشت. وقتی از تربیت فرزندان امالبنین سخن میگوئیم، چهار محور برجسته میشود نخست تربیت بر اساس وفاداری مطلق به ولایت است.
مهمترین اصل در روش مادری ایشان این بود که فرزندانش را «فرزند علی» تربیت کرد، نه فرزند خودش. بارها نقل شده که میگفت: «من فرزندانم را فدای فرزندان فاطمه کردهام.» همین نگاه بود که در کربلا به اوج رسید: تربیتی که مأموریتمحور است، نه احساسمحور. او فرزندانش را برای دفاع از امام زمانشان آماده کرد.
از دیگر محورهای تربیتی ایشان تقویت شجاعت همراه با ادب است. شجاعتی که در عباس و برادرانش دیده شد، شجاعتی خام نبود. ادب و انضباطی درونی پشت آن بود. امالبنین که خود از قبیله بنیکلاب بود و شجاعت در آن خاندان میراثی اصیل بود، این روحیه را با تربیت اخلاقی علی (ع) ترکیب کرد و تحویل آیندهٔ کربلا داد: شجاعت با حیا، قدرت با فروتنی.
تربیت عاطفی بدون دلبستگی افراطی از دیگر محورهای است. حضرت امالبنین مادری مهربان بود، اما هرگز محبتش به فرزندان مانع انجام تکلیفشان نشد. در روایتها هست که وقتی کاروان اسرا از کربلا بازگشت و خبر شهادت عباس و سه فرزند دیگر را آوردند، فوراً پرسید: «از حسین برایم بگو…» این جمله عصارهٔ تربیت اوست: مادری که اولویت عاطفیاش، ولایت است نه فرزند. از دیگر محورهای پرورش روحیه خدمتگزاری به امام است. امالبنین هیچگاه نخواست فرزندانش «سیدزاده» یا «اشرافزاده» به حساب بیایند؛ آنان را «خادم امام و ولایت» تربیت کرد. عباس، محصول مادرانهترین درسهاست.امالبنین فرزندانش را طوری تربیت کرد که معیار هویتشان «ولایت» باشد و معیار افتخارشان «خدمت» و نه نسب و نام خانوادگی باشد.
*معرفت حضرت به جایگاه ولایت از کجا نشأت میگرفت؟
معرفت ولایی حضرت امالبنین، برخلاف تصور عمومی، محصول احساسات لحظهای یا وابستگیهای خانوادگی نبود؛ بلکه ریشه در پیشینه خانوادگی استوار، تربیت دینی عمیق و شناخت عقلانی از جایگاه امامت داشت.پیشینه ایشان از قبیله بنیکلاب که به وفای به عهد، شجاعت، اخلاقمداری و پایبندی به ارزشهای دینی شهرت داشت بستری مناسب برای رشد فهمی عمیق از مفاهیم کلیدی دین، از جمله ولایت، فراهم کرده است.
انتخاب حضرت امیرالمؤمنین برای همسری با بانو فاطمه بنت حزام، یک انتخاب صرفاً خانوادگی نبود؛ بلکه با توجه به ظرفیت معنوی، عقلانی و روحی این بانو انجام گرفت. این انتخاب نشاندهنده آن است که ایشان از همان آغاز، استعداد ویژهای برای درک مراتب امامت داشتهاند.همچنین رفتارهای ثبتشده از حضرت امالبنین را نشانهای بر معرفت ریشهدار ایشان نسبت به ولایت میداند؛ از جمله رعایت دقیق حرمت فرزندان حضرت زهرا و پرهیز از معرفی خود بهعنوان «مادر» در حضور امام حسن و امام حسین، که بیانگر فهم روشن از تقدم مقام امامت بر عواطف خانوادگی است.
افزون بر دانش دینی و تربیت خانوادگی، دریافتهای قلبی و معنوی نیز در شکلگیری این معرفت نقش داشته و موجب شده امالبنین نهفقط بهعنوان همسر امیرالمؤمنین، بلکه بهعنوان یک بانوی ولایی آگاه و بصیر شناخته شود؛ شخصیتی که در وقایع پس از عاشورا نیز وفاداری خود به ولایت را بهصورت آشکار نشان داد. خاستگاه معرفت ولایی حضرت امالبنین، ترکیبی از ریشههای اصیل قبیلهای، انتخاب هدفمند امام، تربیت معنوی و دریافتهای قلبی بوده و این مجموعه، ایشان را به نمونهای کمنظیر از بانویی با بصیرت و وفاداری نسبت به ولایت تبدیل کرده است.