Skip to content Skip to footer

حاضرم با کسی که در عصمت حضرت زینب و حضرت عباس تردید دارد گفتگو کنم

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین انصاریان استاد حوزه علمیه در سخنرانی خود در امامزاده صالح بن زین العابدین (ع) گفت: در این چند شب مقدماتی مهم با تکیه بر آیات و روایات درباره شناخت زینب کبری شنیدید؛ بانویی بزرگوار با کرامت، که حادثه کربلا را آگاهانه و عالمانه تا بازگرداندن اهل بیت به مدینه به بهترین وجه مدیریت کرد، بی‌آنکه کوچک‌ترین خطایی در این مسیر از او سر بزند. من با مراجعه به روایات و دلایل فراوان معتقدم حضرت زینب دارای مقام عصمت بود. این مقام انحصاری نیست؛ نه در قرآن و نه در حدیث، دلیلی بر منحصر بودن عصمت در چهارده معصوم و انبیای الهی وجود ندارد. قرآن از مقام عصمت حضرت مریم سخن گفته است، و روایات امام صادق نیز به عصمت حضرت علی اکبر و حضرت عباس و همین‌طور زینب کبری (س) تصریح می‌کنند.

وی افزود: اگر کسی در این باور تردید کند، حاضرم با برهان و دلیل گفتگو کنم، زیرا کسی که معصوم نباشد نمی‌تواند چنین شخصیتی داشته باشد. امام صادق درباره علی‌اکبر می‌فرماید: علی‌اکبر حتی به اندازه چشم برهم‌زدنی از توحید پروردگار جدا نشد؛ آن هم توحید آگاهانه. آخرین نکته‌ای که باید درباره زینب کبری بگویم این است که پس از آن به شخصیت صدیقه کبری خواهم پرداخت؛ بانویی که در آستانه شب شهادتش هستیم و نکات عمیقی درباره ایشان خواهم گفت.

انصاریان با بیان داستانی اظهار داشت: روزی پیش از وقوع جنگ احد، عبدالله انصاری، از اصحاب پیامبر، چند دختر و یک پسر جوان داشت که نامش جابر بود. به جابر گفت: فردا تو به میدان نرو، من خودم می‌روم. جابر پرسید: چرا؟ عبدالله پاسخ داد: شش دختر دارم، اگر تو به میدان بروی و شهید شوی و عمر من نیز دوام نیاورد، این شش دختر بی‌سرپرست می‌مانند. من پدر هستم و بر تو ولایت دارم، می‌گویم در نبرد شرکت نکن. جابر اطاعت کرد و ماند.

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: عبدالله در حمله اصلی جنگ احد در میان هفتاد شهید قرار گرفت. پیامبر دستور داد همان‌جا، در احد، دفنشان کنند. قبور شهدا در بخش پایین قبرستان، کنار قبر حمزه سیدالشهدا و مصعب بن‌عمیر قرار گرفت؛ مصعب جوانی بیست‌وهشت‌ساله از اولیای خدا بود که سرمشق جوانان امت شد. پدر و مادرش بت‌پرست بودند و تنها همین پسر را داشتند، اما مصعب در نخستین برخورد با پیامبر چنان ایمان آورد که خدا درباره‌اش در سوره حجرات فرمود: «ان المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله، …؛ یعنی مؤمنانی‌اند که هیچ تردیدی نسبت به خداوند، قیامت، نبوت و قرآن نداشتند. پیش از هجرت پیامبر، چند نفر از اهل مدینه به مکه آمدند و گفتند: می‌خواهیم مسلمان شویم؛ مبلغی برای دعوت به اسلام بفرست. پیامبر، مصعب بن‌عمیر هجده‌ساله را که آگاه به قرآن، دین و توحید بود، روانه مدینه کرد. به‌راستی این جوان تمام مدینه را مسلمان ساخت.

وی اضافه کرد: پس از هجرت پیامبر، عموی مصعب از سوی خانواده‌اش آمد تا او را بازگرداند. در آن روزها مصعب برای امرار معاش در باغ‌های مدینه کارگری می‌کرد، در حالی که پدرش مردی میلیونر بود. فقیرانه زندگی می‌کرد و حتی پول خرید پیراهن نداشت. در کتاب اصول کافی، باب ایمان، ذکر شده است که مصعب پوست خشک گوسفندی را که دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود به شکل پیراهن درست می‌کرد و در گرمای مدینه همان را می‌پوشید.

انصاریان ادامه داد: عمویش نزد پیامبر آمد و گفت: پدر و مادر این پسر از ناراحتی در حال جان دادن هستند، آمده‌ام او را ببرم. پیامبر به مصعب فرمود: عمویت آمده دنبالت. مصعب پاسخ داد: ای رسول خدا، نمی‌روم؛ زیرا پدر و مادرم بت‌پرست‌اند. پیامبر به عمویش گفت: باید از خدا بپرسم درباره این جوان چه تصمیمی بگیرد. آنگاه از جبرئیل پرسید: پروردگار در حق مصعب چه می‌گوید؟ آیا بفرستمش برود؟ خداوند به پیامبر وحی کرد: مصعب از من است، نرود.

این استاد حوزه علمیه افزود: چه مقام بزرگی؛ خدا درباره یک جوان بگوید از من است. در حالی که بسیاری از جوانان امروز از فرهنگ‌های غرب و شرق پیروی می‌کنند و از خدا نیستند؛ از سیگارند، از مواد و از رستوران‌های بی‌تقوا هستند. اما خدا درباره آن جوان فرمود: از من است. قبر مصعب را پیامبر کنار قبر عموی خود گذاشت، و بدین‌سان شهید شد.

وی در ادامه بیان کرد: پس از دفن عبدالله انصاری، پیامبر کنار قبر او ایستاد، لحظه‌ای سکوت کرد و سپس به اصحاب فرمود: خداوند به روح عبدالله انصاری در برزخ خوش‌آمد گفت. نه قبر، بلکه برزخ؛ زیرا قبر، جای بدن است، ولی عالم پس از مرگ تا قیامت، جای روح است. امام صادق می‌فرماید: روح انسان در بدنی بی‌وزن، شبیه بدن دنیا، تا برپایی قیامت زندگی می‌کند. خدا به روح عبدالله فرمود: هرچه می‌خواهی بخواه. عبدالله گفت: فقط مرا برگردان به دنیا تا به یارانم بگویم شهید در این عالم چه مقام والایی دارد. خداوند پاسخ داد: هر کس به این سو آمده، اراده بازگرداندنش را ندارم؛ اما از جانب تو وکالت می‌دهم که شما شهدا این حقیقت را به زندگان منتقل کنید. شهدا مرده نیستند؛ بلکه نزد پروردگار خود در حیات ویژه‌ای روزی می‌خورند. این همان مقام اندیت است که در قرآن برای شهدا ذکر شده و معنای آن، نزدیکی معنوی و حضور در قرب الهی است؛ مرتبه‌ای فراتر از معیت که به اولیا داده شده است.

انصاریان درباره حضرت زینب (س) گفت: حضرت بانویی است که پدر، مادر، فرزندان، برادران، خواهرزادگان و نزدیکانش همگی در زمره شهیدان بودند. زینب کبری، دختر شهید، خواهر شهید، مادر شهید، عمه شهید و خاله شهید بود. از همه جهات، وجودی درهم‌تنیده با مفهوم شهادت است. روز عاشورا، دو فرزند خویش را به میدان فرستاد تا با اجازه امام حسین (ع) جان را در راه خدا فدا کنند، و پس از شهادت آنان، هیچ سخنی از فرزندانش نگفت و به مصیبت امام خود اندیشید. این مجموعه از روایات، جایگاه زینب کبری را در تداوم راه شهیدان روشن می‌کند.

این استاد حوزه علمیه با بیان اینکه تفسیر قرآن کریم از زمان پیامبر شروع شد ابراز کرد: امام علی (ع) مفسر قرآن کریم بود و پس از شهادت حضرت زهرا (س)، بیست‌وپنج‌سال در سکوت و غربت زیست و مردم اجازه سخن گفتن یا نوشتن به او ندادند. او روزها با تیشه و طناب در باغ‌های مدینه کارگری می‌کرد تا نان برای خانواده‌اش ببرد. پس از بیعت با عثمان، بار دیگر به گفتن و تفسیر قرآن پرداخت و فرمود که اگر فقط سوره حمد را تفسیر کند، نوشته‌هایش به اندازه بار هفتاد شتر جوان خواهد شد. یعنی در سوره‌ای که مردم آن را ساده‌تر از دیگر سوره‌ها می‌پندارند، چنان عمقی از اسرار الهی نهفته است که دانش آن قابل اندازه‌گیری نیست.

Leave a comment

0/100

4 × 1 =