Skip to content Skip to footer

همبستگی روزهای جنگ، دفاع هویتی بود؛ امنیت ملی فقط در دست نظامیان نیست

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: شرایط خاص جنگ و بحران آن فضایی را پدید می‌آورد که تمامی مفاهیم و موضوعات را با چالشی عمیق رو به رو می‌کند. اتفاقی که می‌تواند پیش رونده، امید آفرین و آینده ساز باشد و یا در جهت مخالفی کشور و ملتی را به ورطه نابودی و اضمحلال بکشاند. حمله اسرائیل به ایران در تیرماه سال ۱۴۰۴ و مقاومت ۱۲ روزه ملت ایران در برابر رژیم صهیونیستی صحنه‌ای از رخدادی غیرمنتظره بود که وجوهی متفاوت از جامعه ایرانی را نشان داد. جامعه‌ای که با پیوستی از گذشته تاریخی با عظمت، فرهنگی غنی و دستاوردهایی که در طول هزاران سال کسب کرده مدلی از توانمندی درونی در شکست دشمن بیرونی را به نمایش گذاشت. حال آنکه جامعه ایرانی چه با وجود مشکلات فراوان چه با داشته‌های ارزشمند توانست در این جنگ نابرابر پیروز میدان شود موضوعی است که نه فقط به لحاظ نظامی و سیاسی بلکه با ابعاد انسان شناسانه و جامعه شناسانه باید به آن پرداخت.

«انسان پیش و پس از جنگ» عنوان سلسله مباحث و گفتگوهایی با متخصصین و صاحبنظران حوزه‌های مختلف علوم انسانی است که جنگ ۱۲ روزه و دفاع مقدس ایران فرصتی شد تا در این بزنگاه تاریخی آن را دقیق‌تر و با تأمل بیشتر ببینیم. جنگ که بدون شک تأثیرات عمیق بر جامعه ایرانی گذاشته است و دوران پیش و پس از جنگ را با تقسیم بندی جدیدی مواجه کرده که نیازمند بازبینی دقیق آن برای برنامه ریزی بهتر آینده و مسیر پیش رو هستیم.

نخستین گفتگو از این مجموعه پیش از این با سمیه توحیدلو جامعه شناس تحت عناوین زنان مهم‌ترین عامل همبستگی؛ فکر نکنند می‌توان از ایران، کره شمالی ساخت و ایران سوریه نمی‌شود؛ هنگام نفوذ دشمن، اگر زاویه دید حجاب باشد اشتباه است منتشر شده است. دومین گفتگو با مجید سلیمانی ساسانی استادیار ارتباطات دانشگاه تهران بود که در مطلبی با عنوان راز بقای ایران در طول تاریخ؛ رابطه قدرت یک ملت با «قدرت گفتگو با جهان» منتشر شد، سومین گفتگو نیز متعلق به رامتین شهبازی استادیار دانشکده هنر دانشگاه بین المللی سوره. پژوهشگر مطالعات میان رشته‌ای هنرهای نمایشی بود که صحبت‌هایش در مطلبی تحت عنوان «الزامات کنشگری هنرمند در زمانه جنگ؛ «علاج» کنش هنرمندانه چاوشی بود» منتشر شد. در سومین بخش از این مجموعه مصاحبه به سراغ قدرت الله قربانی دانشیار گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی رفتیم که حاصل این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم:

*فلسفه در مورد تأثیر جنگ بر انسان‌ها چه می‌گوید؟

چهار نگاه فلسفی به جنگ وجود دارد یکی انسان شناسانه که از منظر انسان به جنگ نگاه می‌کند یکی اخلاقی و سیاسی یکی دیگر اقتصادی و اجتماعی و دیگری هستی شناسانه که در چهارچوب فلسفی قرار می‌گیرند از منظر انسان شناختی ۲ دیدگاه درباره انسان وجود دارد یک نگاه خوشبینانه و یکی بدبینانه. یکسری از فیلسوفان مثل هابز و نیچه نگاهشان به انسان منفی است و می‌گویند با این نگاه جنگ یک امر طبیعی و صلح غیر طبیعی است چرا که برای کنترل انسان نیازمند قانون هستیم تا انسان‌ها مثل گرگ هم دیگر را پاره نکنند. در مقابلش فیلسوفانی داریم که نگاه مثبتی به انسان دارند و می‌گویند انسان ذاتاً موجود خوبی است در اینجا جنگ نامیمون و در اثر زیاده خواهی زندگی اجتماعی به وجود می‌آید.

*فیلسوفانی که رویکرد اخلاقی دارند، به جنگ چگونه می‌نگرند؟

فیلسوفانی که نگاه اخلاقی دارند، از نگاه این فیلسوفان جنگ توصیه نمی‌شود ولی آن را استثنا می‌دانند چرا که اصل را بر صلح می‌دانند. استثنا زمانی است که اصطلاحات اجتماعی جواب نمی‌دهد مثلاً فارابی در سنت اسلامی و اگوستین در سنت قرون وسطی از جنگ عادلانه حمایت کرده یا به نسبت آن جهاد تجویز می‌کنند. از جمله فیلسوفانی که از منظر فلسفی نگاه اجتماعی دارند می‌توان به مارکس اشاره کرد که جنگ را نتیجه تنازع طبقاتی می‌داند و بین پرولتاریا و طبقه کارگر حاکم می‌شود و می‌گوید این دو گروه برای مشروع جلوه دادن خود، جنگ راه می‌اندازند و معتقد است هرچه شکاف طبقاتی زیاد شود جنگ هم در می‌گیرد. باز در این چهارچوب نیچه می‌گوید تحقق اراده انسان برای دست یافتن و می‌گوید همه تلاش انسان برای رسیدن به الگوی جدید از زندگی رسیدن به قدرت است و یکی از اقدامات جنگ است.

*دیدگاه اندیشمندان علوم اسلامی چه بوده است؟

خب فقها نگاه دیگری به جنگ دارند و در ادیان هم این نگاه هست. در یهودیت جنگ توصیه شده چون می‌گویند ما فرزندان برجسته خدا بر روی زمین هستیم و جنگ در اینجا توجیه می‌شود ولی در مسیحیت جنگ مجوز چندانی ندارد. در تفسیرهایی از قران و اسلام هیچ گاه مجوز جنگ صادر نکرده است بلکه آنچه صادر شده است دفاع مشروع است و اصل بر صلح است و حق جنگیدن نداریم. زمانی می‌توانیم بجنگیم که بر ما تجاوزی رخ داده است.

در قرآن کریم، خداوند تنها در جایی به مؤمنان اجازه جنگ داده است که در برابر آنان تجاوز شده باشد؛ چه به سرزمینشان، چه به ناموسشان و چه به اموالشان. آیات متعددی در قرآن وجود دارد که ظاهراً می‌گویند: «هر جا مشرکان را یافتید، بکشید»، اما بسیاری از افراد بدون توجه به زمینه و شرایط این آیات، به آن‌ها ایراد می‌گیرند و مدعی می‌شوند که قرآن به کشتار هر مشرکی دستور داده است. در حالی که با دقت در متن قرآن مشخص می‌شود که این دستور مختص گروهی خاص از مشرکان است که پیش از آن، به مسلمانان تجاوز کرده‌اند؛ زنان و کودکانشان را کشته‌اند، آنان را از خانه‌هایشان بیرون رانده‌اند و وجودشان را به خطر انداخته‌اند. بنابراین، این دستور «هر جا آن‌ها را یافتید بکشید» منظورش هر مشرک یا هر منافقی نیست، بلکه مختص کسانی است که خود پیش‌قدم به جنگ، ستم و نابودی مسلمانان شده‌اند.

*بنابراین اصل را صلح می‌دانید؟

اصل در منطق قرآن، همزیستی مسالمت‌آمیز با همه انسان‌هاست و جنگ، چه به نام جهاد مقدس و چه دفاع مقدس، تنها یک استثنا است. اصل بر صلح است، اما در جایی که مشرکان، منافقان و دشمنان اسلام، حیات مسلمانان را به خطر می‌اندازند، اجازه داده شده که در دفاع از جان، ناموس و سرزمین، از سلاح استفاده کنند. حتی قرآن دستور می‌دهد که به اندازه‌ای سلاح جمع کنید که دشمنان از هیبت شما بترسند و حتی نیت تعرض به شما را هم نداشته باشند. این رویکرد، دفاعی و بازدارنده است و هدفش حفظ امنیت جامعه مؤمن و جلوگیری از جنگ است، نه ترویج خشونت. این دیدگاه، نظری است که بر اساس آن تحقیقات گسترده‌ای در حوزه علوم قرآنی و فقه اسلامی انجام شده و به‌طور خلاصه می‌توان گفت که جنگ در اسلام تنها در چارچوب دفاع مقدس و در برابر تجاوز مشروع است.

اتفاقی که در خرداد ماه سال جاری کشور ما رخ داد و به‌ظاهر به‌عنوان حمله اسرائیل به ایران تفسیر شد، نیازمند بازخوانی دقیق‌تری است. به نظر می‌رسد که در واقعیت، این حمله از سوی آمریکا بوده است؛ چرا که اسرائیل در سیاست خارجی خود، ابزار استراتژیک آمریکا در خاورمیانه محسوب می‌شود. خاورمیانه‌ای که مسلمانان به آن توجه کافی ندارند، هدف اصلی آمریکا برای بازتعریفِ ساختار قدرت در آن منطقه است. این جنگ، سه هدف بزرگ داشته است: اول، نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران که برای آن‌ها بسیار نگران‌کننده است، به‌ویژه در شهرهایی مانند فوردو و اصفهان؛ دوم، سقوط یا حداقل تضعیف نظام جمهوری اسلامی تا جایی که دیگر توان نظامی و استراتژیکی برای مقاومت در برابر اسرائیل نداشته باشد؛ چرا که وجود هر کشوری در خاورمیانه، چه ایران، چه ترکیه، چه پاکستان و حتی عربستان که بتواند از نظر نظامی یا سیاسی بر اسرائیل برتری داشته باشد، برای استراتژی آمریکا غیرقابل پذیرش است.

سوم و شاید مهم‌تر از همه، از بین بردن ایران به‌مثابه یک وحدت جغرافیایی و تمدنی با سابقه‌ای دیرینه؛ یعنی تجزیه ایران به واحدهای کوچک‌تر مانند خوزستان، کردستان، آذربایجان و سایر مناطق، تا دیگر به‌عنوان مرکز تأثیرگذار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خاورمیانه حضور نداشته باشد. به نظر می‌رسد لابی‌ها و اندیشکده‌های آمریکایی و اسرائیلی، سران این دو کشور را متقاعد کرده بودند که چنین حمله برق‌آسایی می‌تواند منجر به جدایی ملت از حکومت شود و مردم از نظام پشتیبانی نکنند. این تحلیل، هنوز هم یکی از گزینه‌های مدنظر آن‌هاست و نشان می‌دهد که درک صحیح از این اتفاق، نیازمند بررسی‌های نظامی، سیاسی، حقوقی، بین‌المللی و جامعه‌شناختی دقیق‌تری است.

*آیا متجاوزان تلقی درستی از جامعه ایرانی داشتند؟

طراحان حمله خردادماه بر این فرض عمل کردند که جامعه ایرانی، تحت فشار نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی، در برابر یک بحران خارجی از نظام پشتیبانی نخواهد کرد. آن‌ها تصور می‌کردند که با هدف قرار دادن سران نظام، مراکز هسته‌ای و زیرساخت‌های حساس، می‌توانند در عرض چند روز، جامعه را به سمت آشوب سوق دهند و بساط جمهوری اسلامی را از جا بکنند. این سناریو بر پایه تحلیل‌هایی بود که جامعه ایران به‌ویژه جوانان را از نظام جدا شده و آماده فروپاشی تصور می‌کرد.

اما واقعیت جامعه‌شناختی ایران این فرضیه را رد کرد. در مواجهه با تهدید خارجی، جامعه فراتر از اختلافات درونی واکنشی همبسته از خود نشان داد. این همبستگی، لزوماً حمایت ایدئولوژیک نبود، بلکه نوعی دفاع هویتی در برابر تجاوز بیرونی بود. این ظرفیت مقاومت درونی، مانع از تحقق هدف اصلی دشمن یعنی سقوط نظام از درون شد. و از آنجا که این هدف محقق نشد، هدف بعدی آن‌ها، یعنی تجزیه ایران به‌عنوان یک واحد تمدنی و جغرافیایی، نیز از دسترس خارج شد.

امروز با بازیگرانی مواجهیم که دیگر در چارچوب‌های سنتی سیاست و حقوق بین‌المللی عمل نمی‌کنند. ترامپ، نتانیاهو و تندروهای اطراف آن‌ها غیرقابل پیش‌بینی‌اند و به قانون جنگ احترامی نمی‌گذارند. در چنین فضایی، انتظار محافظت از سوی نظم جهانی بی‌پایه است؛ ما نه با یک «نظم»، بلکه با یک «بی‌نظمی هدایت‌شده» روبه‌رو هستیم.

بنابراین، مسئولیت مقابله با این تهدیدات به داخل جامعه بازمی‌گردد. تحلیل واقع‌بینانه این بحران باید فراتر از ابعاد نظامی باشد و به امنیت نخبگان، اعتماد عمومی و ظرفیت‌های مقاومت درونی بپردازد. امنیت ملی دیگر فقط در دستان نیروهای نظامی نیست؛ بلکه در دستان جامعه، دانشگاه، خانواده و سیستم‌های امنیتی هوشمندی است که بتوانند از سرمایه‌های انسانی و هویتی کشور محافظت کنند.

Leave a comment

0/100

نه + 9 =

4 + پانزده =

عضویت در خبرنامه

از آخرین اخبار و اطلاعیه های سایت مطلع گردید

[yikes-mailchimp form="7"]

عضویت در خبرنامه

از آخرین اخبار و اطلاعیه های سایت مطلع گردید

[yikes-mailchimp form="7"]