
بنیان قدرت باید بر اخلاق باشد؛در مراکز علمی،سنت ما درست خوانده نمی شود
به گزارش خبرنگار مهر، تصوری رایج و متأسفانه نادرست وجود دارد که فیلسوفان اسلامی پس از فارابی، به ویژه ابنسینا، از اندیشههای اجتماعی و اخلاقی غافل بودهاند و فلسفه اسلامی صرفاً به مباحث انتزاعی و متافیزیکی محدود شده است. این باور، ریشه در ناآگاهی عمیق از آثار این اندیشمندان دارد و به نوعی کملطفی به گستردگی تفکر آنهاست.
ابنسینا، این نابغه شرق، هرگز از اجتماع و اخلاق دور نبوده است. درست است که شاید او کتابی با عنوان جامعهشناسی یا اخلاق کامل ننوشته باشد، اما اندیشههای او در این حوزهها، مانند نگینهایی در دل آثار گوناگونش پراکندهاند و با کمی دقت، میتوانیم آنها را کشف کنیم. باید به یاد داشته باشیم که فیلسوفان بزرگ، معمولاً اندیشههای اجتماعی و اخلاقی خود را در کنار مباحث اصلی فلسفهشان مطرح میکردند. درست مانند افلاطون در جمهوریت یا فارابی در آرای اهل مدینه فاضله. ابنسینا نیز در مقاله دهم کتاب اشارات و تنبیهات به این مباحث پرداخته است.
پیشتر در گفتگو با قاسم پورحسن از اساتید گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان «ابن سینا با چشم خود، خزان چراغ عقل را دید؛ خواسته ابوسعید از شیخ الرئیس» به بررسی دیدگاه ابن سینا درباره جامعه و اخلاق پرداخیتم. آنچه که در ادامه میخوانید بخش دوم این گفتگو است:
*در بخش قبل اشاره کردید که ابوسعید ابوالخیر از ابنسینا میخواهد رسالههایی در باب اخلاق بنویسد این هم میتواند نشانه همین موضوع باشد که ابنسینا توجه ویژه به علم اخلاق داشت؟
بله، ببینید، ابوسعید ابوالخیر در مکتب عرفان خراسان یک شخصیت بسیار مهم و کلیدی است و متأسفانه این مکتب کمخوانده و کماندیشیده شده است. اما اینکه ابوسعید ابوالخیر از ابنسینا بخواهد رسالههایی در باب اخلاق بنویسد، خود نشانهای بزرگ است و نشان میدهد که حتی بزرگان عرفان زمان از ابنسینا به عنوان یک منبع اخلاقی و تربیتی انتظار داشتند. ما نباید بگوییم «چون دلبستگی به ابنسینا داریم»، بلکه باید ببینیم چرا چنین شخصیتی از چنین فیلسوفی چنین درخواستی داشته است.
*تنها ابنسینا در آن دوره به اخلاق و تربیت پرداخت؟ آیا این جریان گستردهتری بود؟
این نکته بسیار مهمی است. من فقط نمونهای از این را در دفتر سوم کتاب اخلاق آوردم و برای شما بیان میکنم که در همان نیمه نخست قرن پنجم هجری، همزمان با ابنسینا، حجم آثاری که در باب اخلاق و تربیت نوشته میشود قابل توجه است. از تمثیل و المحاضره، آداب الملوک و تحفه الوزرا اینها آثار مهمی هستند. ابو منصور مُتَوَکّل در سال ۴۲۹ هجری کتاب التمثیل را مینویسد و این کتاب مشتمل بر چهار فصل است که تماماً در باب اخلاق، سیاست و اجتماع است. در فصل دوم و سوم از رذائل اخلاقی و تأثیراتش بر جامعه حرف میزند و این کتاب با ابنسینا ارتباط دارد، با آل زیاد ارتباط دارد و آن را به قابوس تقسیم میکند. در تحفه الوزرا هم همین مسائل بیان میشود و از اخلاق اجتماعی، اخلاق سیاسی و ضرورت اینکه قدرت باید مبتنی بر اخلاق باشد سخن میگوید. تمام اینها تأثیراتی است که ابنسینا در آثارش بیان میکند و او معتقد است که بنیان قدرت باید بر اخلاق باشد و در غیر این صورت حکم نادرستی خواهد بود.
*جریانی که به وجود آمد بعد از ابنسینا هم ادامه داشت؟
بله، و این نشان میدهد که فکر اخلاقی و اجتماعی در فلسفه اسلامی قطع نشده است. احاسن المحاسن احمد رازی در باب ادب النفس، مکارم الاخلاق، سیاست نیک، آداب السخن و آداب الاجتماع سخن میگوید و اینها موضوعات اصلی آن کتاب هستند. با فاصله حدود بیست سال، قابوسنامه از عنصرالملک را میبینیم که خود متأثر از این جریان است. بعد از آن، آثار غزالی در باب اخلاق، خلقالصالحین و احیا العلوم نوشته میشوند و این آثار در قالب خلع شکل نمیگیرند. سپس خواجه نصیرالدین طوسی در سیر الملوک که به اخلاق ناصری معروف است، مهمترین بحثش را بر اخلاق اجتماعی میگذارد و میگوید همه چیزی که از دست رفته با دادگری و اخلاق به دست میآید. حجم مثالها و داستانهایی که بیان میکند گواه بر اهمیت این حوزه است و نشان میدهد که این جریان از ابنسینا شروع نشده، اما او در آن نقش محوری داشته است.
*پس چرا هنوز برخی میگویند که ابنسینا در اخلاق و جامعه سکوت کرده است؟
چون ما نپذیرفتهایم که در ابنسینا حوزهای و قلمرویی وجود دارد که نیازمند خواندن است و ما آن را نخواندهایم. ابنسینا حتی در المباحثات از اخلاق سخن میگوید و آنجا بیان میکند که ملکات اخلاقی در اجتماع چگونه شکل میگیرند. او نسبت میان حوزه نظر و عمل را میپرسد و توضیح میدهد که چرا حکمت عملی باید مبتنی بر وجود اندیشه و تفکر و روییت باشد. ببینید، خود ابنسینا میگوید «حکمت عملی بدون روییت ممکن نیست» و این عبارت در المباحثات آمده است. سخن من این است که ابنسینا حتی در آخرین اثرش یعنی المباحثات هم این مسائل را بیان میکند و نه تنها در آثار اولیه، بلکه در پایان مسیر فکریاش هم به این موضوعات پایبند میماند.
*میتوان منابع مشخصی در ابنسینا برای این مباحث اخلاقی و اجتماعی نام برد؟
حجم آثار ابنسینا در باب اخلاق و اجتماع بسیار زیاد است. من یک بررسی اجمالی تنها آوردم در ذیل «الحکمه العملیه» و گفتار سوم از کتاب مبدا و معاد را ذکر میکنم چون زمان ما اندک است، اما در آنجا ابنسینا از مسئله اخلاق، اخلاق عالیه، ردیه از جامعه، اهمیت اخلاق و نسبتش با جامعه و سعادت حقیقی سخن میگوید. او در ابتدایون الحکمه هم به همین مسئله برمیگردد و نسبت نظر و عمل را بررسی میکند و توضیح میدهد که چرا حکمت عملی مهم است و چرا مسئله اخلاق در جامعه جایگاهی اساسی دارد. در عیون الحکمه اصطلاحاتی مثل «حکمت مدنیه»، «حکمت منزلیه» و «حکمت خلقیه» را بیان میکند و این مفاهیم را مانند سایر آثار، از جمله دانشنامه علایی، تشریح میکند. آنجا نسبت این حکمتها را با شریعت ذکر میکند و توضیح میدهد که چرا شریعت به مثابه ناموس و سنت مهم است. ببینید، این عین عبارت ابن سیناست در حکمت و دانشنامه علایی و مبدا هذه السلام که میگوید هر سه بخش حکمت عملی یعنی مصطفی جهت الهی و کمالات حدودها و تصرف فیها، بعد از آن قوم نظریه من البشر، معرفت القوانین و استعمال جزئیات است. پس این دیدگاه که «ابنسینا عقل نظریه دخالت نمیدهد» این حد و گمانی بیش نیست، چون خود ابنسینا میگوید ما بدون دستاوردهای عقل نظری اصلاً امکان اندیشیدن، امکان استنباط و امکان به دست آوردن احکام جزئی از احکام کلی وجود ندارد.
*ابنسینا در مسائل سیاسی و اجتماعی هم موضع دارد؟
بله. در رساله الاضحویه، ابنسینا بیان میکند که اهمیت حکمت عملی در ایجاد اجتماع مطلوب چیست و چگونه میتوان در مسئله اخلاق و تربیت، مردمان جامعه را به سمت کردارهای نیک سوق داد و بدون آن محال است که جامعه مدنی شکل بگیرد. تعریف «جامعه مدنی» در نظر ابنسینا در رساله الاضحویه بیان میشود. او میپرسد چرا جوامعی به سمت لذات حسی میروند و آگاهی درستی از لذات حقیقی که لذات عقلی و روحانی هستند ندارند. باز هم ابنسینا در دانشنامه علایی، در رساله اقسام العلوم الحکمیه، در رساله اقسام العلوم الاعلیه و حتی در منطق المشرقیین به این موضوعات پرداخته است و من در رساله خود تمام این منابع را گردآوری کردهام و آنها را در چهار دسته قرار دادهام: دستهای که در بخشهای مختلف آثارش بیان شدهاند، دستهای که به مسئله نسبت عملی و نظری میپردازند و دستهای که ابنسینا به صراحت و به طور خاص درباره نظامات اجتماعی، تربیتی و اخلاقی سخن میگوید.
*پس چرا این ابعاد از فکر ابنسینا کمتر شناخته شده است؟
چون ما نیاز به بازاندیشی و حتی باز تفسیر متون داریم و متأسفانه توجه جدی و بامدادان فلسفه ما نداشتهایم. در مراکز علمی ما، سنت ما به درستی خوانده نمیشود — حتی در رشته فلسفه. حتی مراکزی که با نام ابنسینا داریم، جنبه کار ما تماماً تشریفاتی است و نمیدانم چرا ابنسینا، که شخصیتی مهم و کلیدی برای تمدن ایرانی است، اینقدر مغفول مانده است. مغفول نه از باب اینکه مردم نشناسند، بلکه از باب اینکه ما خودمان به درستی به او نپرداختهایم و به آثارش نپرداختهایم.
*مهمترین دیدگاه ابنسینا در حوزه اخلاق و جامعه چیست؟
مهمترین دیدگاه ابنسینا در حوزه حکمت عملی و اخلاق این است که نظامات اجتماعی، مناسبات جمعی، شاکله مطلوب زندگی و از همه بالاتر، حکمرانی و قدرت بدون اخلاق جامعه را تباه میکند. اجتماع مدنی لازم است اخلاقه. یعنی ابنسینا در معادله میان اخلاق و قدرت همانند فارابی بیان میکند که قدرت بدون اخلاق تقلب است، سیطره است، چیرگی است. و این چیرگی را ابنسینا با چشمانش میدید؛ سرکوب آورده بود، انسانی را از بین برده بود، فضیلت عقلی را محو کرده بود. لذا برای ابنسینا اخلاق از این حیث مهم است که سبب تربیت اجتماعی انسانها میشود و در شکل دادن جامعه مطلوب مهم است. به عقل بها داده خواهد شد، نگرهای انسانی حاکم خواهد شد، حکمرانی دیگر نخواهد بود، بلکه توجه به انسان مطلوب خواهد بود و توجه به اجتماع مطلوب خواهد بود. این آرا متأسفانه در ابنسینا خوانده نشده و ما دور هستیم از بنیادهای تفکر او درباره چگونگی شکل دادن یک اجتماع معقول و نیک.
*ابنسینا نظریهای سیستماتیک هم از جامعه ارائه داده است؟
بله. ابنسینا یک رساله فوقالعاده مختص دارد با عنوان «فی التصور والتصدیق» و فکر میکنم تصورم این باشد که برای نخستین بار ابنسینا نظریه «حیات معقول» را در آن مطرح میکند. آنجا بیان میکند که عمده انسانها در درون «حیات طبیعی» هستند و شما بدون تربیت و پرورش انسان بر مبنای عقل و اخلاق نمیتوانید به سمت «حیات معقول» بروید. ابنسینا سه مؤلفه را مهمترین فضیلت اجتماعی میشمارد تربیت، دانایی و اخلاق. و این فضیلتها فضیلتهای فردی نیستند. در دیدگاه ابنسینا، اینها در رساله فی العهد آمده است و او به صراحت آنها را بیان میکند. ابنسینا عنوان میکند که انسان بدون اجتماع اخلاقی مطلوبی نخواهد داشت و اخلاق و عقلانیت بنیان اصلی او در اجتماع مدنی است.
امیدوار هستم که این کتاب «ابن سینا جامعه و اخلاق» در دو ماه آینده از جانب انتشارات صراط منتشر شود و در دسترس عموم قرار بگیرد. این یک بازخوانی مهم از بنیانهای تفکر ابن سینا در حوزه اخلاق و جامعه است و امیدوارم که این کتاب بتواند پایهای برای بازاندیشی، باز تفسیر و باز ساختن فهم ما از ابن سینا فراهم کند — نه به عنوان یک فیلسوف متافیزیکی دور از جهان، بلکه به عنوان یک متفکر اجتماعی، اخلاقی و سیاسی که برای شکل دادن یک اجتماع معقول و نیک، فکر عمیقی داشته است.