خبرگزاری مهر، یادداشت سردبیر: چند شب پیش مناظرهای را درباره مسئله شهادت حضرت زهرا (س) دیدم، گفتگویی میان حجتالاسلام حامد کاشانی و فردی گمنام در لباس روحانیت که به سرعت فضای شبکههای اجتماعی را به تسخیر خود درآورد. تا نیمههای برنامه که پیش رفتم در حالیکه تسلط کاشانی بر تاریخ، قدرت پاسخگویی او و مهارتش در سخن گفتن انکار ناشدنی بود، احساس کردم حضورش در چنین میدان رسانهای حالتی ناپخته و شتابزده دارد. نه به دلیل ضعف علمی و نه به دلیل ناتوانی در استدلال بلکه از آن رو که اصل ورود یک شیعه به چنین نزاعی در برابر میلیونها نفر، بیآنکه ساحت بحث تعیین شده باشد، نوعی عبور از مرزی حساس بود؛ مرزی که تا امروز همواره میان گفتگوی تخصصی و نمایش رسانهای کشیده شده بود. درواقع نفس نشستن دو روحانی شیعه در برابر دوربین برای گفتگو درباره یکی از بنیادیترین و ناموسیترین مسائل هویتی تشیع خود یک اقدام پرهزینه و پر سوال بود، اقدامی که هرچند میتوانست در پشت درهای بسته یک کرسی علمی، روشنگر و پربرکت باشد اما در میدان عمومی بیش از آنکه روشنگر باشد، زمینهساز سوءبرداشت و التهاب میشد.
فارغ از اینکه اعتقادات اصیل شیعه مورد هجمهای ناجوانمردانه و خناسانه قرار گرفت. پیامدهای بعدی این مناظره هشداری آشکار درباره گره خوردن مباحث پیچیده و لایهمند اعتقادی با ساختاری بود که ذاتاً برای هیجان ساخته شده است. رسانه امروز یا به بیانی بهتر فضای مجازی بی در و پیکر وقتی میزبان چنین گفتگوهایی میشود نه به عمق بحث وفادار میماند و نه برای ظرافتهای معرفتی ظرفیتی فراهم میکند. آنچه در برابر چشم مردم رخ داد، تنها یک مناظره نبود بلکه تصویری فشرده از یک بحران بزرگتر بود، بحران گم شدن مرز میان تحقیق آرام و عالمانه و مصرف رسانهای مباحث حساس دینی، مسئله این بار نه اختلاف روایتهاست و نه تفاوت نگاهها مسئله این است که این حجم مباحث حساس اعتقادی در کنار طرح شبهاتی سخیف و کذب از سوی فرد مقابل وقتی در معرض کلیپسازی، بازنشر هیجانی، قضاوتهای سطحی و سوءاستفاده جریانهای معاند قرار میگیرد به راحتی میتواند به عاملی برای تضعیف ایمان مردم و ایجاد شکاف در انسجام مذهبی جامعه تبدیل شود.
تجربه تاریخی شیعه نشان میدهد که موضوعاتی با این سطح از حساسیت همواره در حلقههای علمی و گفتگوهای تخصصی مطرح میشده و کمتر مجال حضور در میدانهای آشفته عمومی مییافته است، چراکه گذشتگان بهخوبی میدانستند که هر موضوعی جایگاه خود را دارد و هر سخنی شنونده مناسب خود را. مراجع بزرگ شیعه بارها توصیه کردهاند که مباحثی که میتواند ایمان عوام را گرفتار تردید کند، نه برای منابر عمومی مناسب است و نه برای رسانههایی که دشمن مترصد برشزدن یک جمله و تبدیل آن به فتنه است. این توصیهها نه از سر محافظهکاری بلکه از سر حکمت و وفاداری به همان عقلانیتی است که تشیع را در طول قرنها از طوفانها عبور داده است، عقلانیتی که میداند حقیقت اگر در میدان نادرست عرضه شود، خود قربانی همان میدان خواهد شد.
در دل این فضای ملتهب رفتار دیگری نیز رخ نمود که شاید بیش از مناظره رسانهای ارزش تحلیل داشته باشد. حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان بیآنکه نامی از آن فرد معلومالحال مدعی دانش ببرد یا رنگی از جنجال بر منبرش بنشیند، در سخنرانیای مقدر، دقیق و علمی همان شبهاتی را پاسخ داد که پایه مناظره اخیر بود اما او این کار را نه برای بزرگکردن طرف مقابل انجام داد، نه برای وارد شدن به بازی رسانهای، بلکه برای آنکه شأن موضوع و حرمت بحث را در جای خود نگه دارد. حجتالاسلام انصاریان نشان داد که بزرگی نه در مجادله، مباحثه و درگیریهای مقابل دوربین، بلکه در قدرت آرام سخن گفتن در عمق استدلال و در صیانت از حرمت مباحث اعتقادی است. او با موضعی حسابشده و پاسخهایی غیر نمایشی فهماند که برخی از مسائل را فقط باید با وقار علمی علاج کرد و نه با هیاهوی رسانهای.
ماجرای اخیر بهروشنی نشان داد که اگر مرز میان علم و رسانه گم شود، هزینهاش تنها بر دوش گویندگان بحث نمینشیند؛ بلکه اعتبار علمی حوزهها، آرامش مذهبی جامعه و استواری ایمان عموم مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. امروز از هر زمان دیگری روشنتر شده است که حفاظت از هویت شیعی نه با تکیه بر شور لحظهای بلکه با پایبندی بر عقلانیت ریشهدار حوزه، تدبیر رسانهای و بازگشت به سنت گفتگوهای عالمانه ممکن است. حقیقت همیشه نیازمند ظرف مناسب خود است و اگر ظرف مناسبی برای بیانش انتخاب نشود، حتی درستترین سخنان هم میتوانند نتیجهای معکوس و زیانبار به دنبال داشته باشند.
اکنون پرسشی اساسی پیش روی ماست، میخواهیم مباحث عمیق و مقدس اعتقادی را در بازار هیاهو مصرف کنیم یا آنها را در فضای علم، آرامش و تأمل حفظ کنیم؟ پاسخ به این پرسش بیش از آنکه پاسخی رسانهای باشد، پاسخی به آینده هویت دینی ماست.