
حال همیشگی بازار سرمایه؛ صعودهای موقت و عقبنشینیهای مداوم
اقتصاد آنلاین – رجا ابوطالبی: پس از حدود یک سال نوسانات رفت و برگشتی در جریان معاملات بورس، دادههای مربوط به سرانه خرید و فروش حقیقیها حاکی از آن است که بار دیگر بیاعتمادی در حال گسترش میان بازیگران خرد بازار سرمایه است.
نسبت خرید به فروش که معیاری مهم برای سنجش وضعیت روانی و استراتژی فعالان حقیقی تلقی میشود، در نیمه مرداد ۱۴۰۴ به پایینترین سطوح تاریخ خود سقوط کرده و نگرانیها از بازگشت به یک چرخه رکودی تازه را تشدید کرده است.
در نگاهی به روند دادهها از فروردین ۱۴۰۲ تا نیمه مرداد ۱۴۰۴، نوسانات فراوانی در رفتار سرمایهگذاران حقیقی قابل مشاهده است. در بازهای که بازار با تورم انتظاری بالا، رشد قیمت کالاها و تشدید فشارهای اقتصادی مواجه بوده، انتظار میرفت که سرمایهگذاران خرد با ورود نقدینگی به بورس، دستکم در مقاطعی شاخصها را بالا بکشند. اما در عمل، واکنشهای غیرمنتظره و گاه متضاد در رفتار خرید و فروش، بازار را در وضعیت بلاتکلیفی مزمنی فرو برده است.
از رشد تا رکود: صعودهای موقت و عقبنشینیهای مداوم
از ابتدای سال ۱۴۰۳ تا میانه سال جاری، روند سرانه خرید حقیقیها صعودی بوده و تا تیرماه به اوج خود رسیده است؛ بهویژه در خرداد و تیر که میانگین خریدهای خرد به ترتیب به ۴۲.۹ و ۴۷.۵ میلیون تومان افزایش یافت. این جهش، در حالی رخ داد که دادههای فروش نیز رشدی موازی داشتند. اما نکته مهم، عبور نسبت خرید به فروش از سطح ۱ در برخی ماهها مانند تیر و شهریور ۱۴۰۳ بود که نشان از امیدواری موقت در میان فعالان بازار داشت.
این اتفاق، به طور سنتی یک سیگنال مثبت برای بازار محسوب میشود؛ چرا که نشان میدهد جریان نقدینگی حقیقی در حال تقویت و خریدارها بر فروشندهها چربش دارند.
با این حال، این روند دیری نپایید. از مهر ۱۴۰۳ به بعد، دوباره شاهد برگشت این نسبت به زیر سطح ۱ بودیم؛ هرچند در مقاطعی مانند آذر و بهمن ۱۴۰۳، نسبت خرید به فروش دوباره رشد کرد و به سطوح تعادلی رسید. اما این پایداری نداشت و دادههای نیمه مرداد ۱۴۰۴ نشان میدهند که نسبت مذکور به ۰.۸۸ رسیده که پایینترین سطوح در ۱۸ ماه گذشته به شمار میرود.
تغییر فاز سرمایهگذاران از خوشبینی به احتیاط
آنچه در دادههای فوق مشهود است، تغییر قابل توجه رفتار سرمایهگذاران حقیقی طی دو فصل اخیر است. در شرایطی که تا اواخر بهار ۱۴۰۴، برخی نشانهها از بازگشت اعتماد به بورس حکایت داشت و شاخصها نیز واکنشهای مثبتی نشان داده بودند، حالا شواهد جدید از کاهش علاقه سرمایهگذاران خرد به خرید و افزایش تمایل به خروج حکایت میکنند.
با رشدهای پیاپی سرانه خرید در اوایل سال ۱۴۰۴، انتظار میرفت که تداوم این جریان، زمینهساز یک روند باثبات صعودی شود. اما کاهش پیوسته نسبت خرید به فروش از اردیبهشت تا مرداد ۱۴۰۴، بیانگر این است که بخشی از فعالان بازار، بهرغم افزایش عددی خریدها، انگیزه لازم برای باقیماندن در بازار را از دست دادهاند یا دستکم در حال سبک کردن پرتفوی خود هستند؛ رفتاری که بی شک متاثر از جنگ است.
این رفتار نشان میدهد که سرمایهگذاران خرد، بیش از آنکه تحت تاثیر تبلیغات یا سیاستهای موقتی نظیر «بیمه سهام» قرار گیرند، با نگاهی محتاطانه در حال ارزیابی ریسکهای آتی هستند. چنین نگاهی، نشانهای از بلوغ رفتاری سرمایهگذاران هم هست، اما همزمان زنگ خطری جدی برای آینده بورس است.
نسبت خرید به فروش زیر سطح روانی؛ سیگنال هشدار به سیاستگذار
نسبت خرید به فروش حقیقیها، از منظر روانی نیز اهمیت زیادی دارد. سطح یک برای این نسبت، یک آستانه مهم روانی تلقی میشود؛ چرا که زیر این سطح، تصور عمومی به سمت خروج سرمایه و غلبه نگرش منفی در بازار متمایل میشود. اگر این نسبت برای چند هفته یا ماه متوالی زیر یک باقی بماند، عملا نشاندهنده آغاز یک فاز رکودی تازه است.
نسبت ۰.۸۸ در نیمه مرداد، آنهم در شرایطی که تورم ماهانه همچنان در سطوح بالا قرار دارد و دذ تیر ماه به ۴۰ درصد برای برخی کالاها رسیده است؛ از سوی دیگر بازارهای موازی مانند ارز، طلا و مسکن نیز جذابیت خاصی ندارند، سیگنالی نگرانکننده برای تصمیمگیران اقتصادی است. بهویژه آنکه برخی تحرکات در سیاستگذاری پولی و بودجهای دولت، همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد و اثرات آن بر بازار سهام شفاف نشده است.
اگر این روند ادامهدار باشد، بعید نیست که بخشی از سرمایهگذاران خرد، سرمایه خود را به سمت صندوقهای درآمد ثابت یا بازارهای کمریسکتر سوق دهند؛ فرآیندی که میتواند نقدشوندگی بازار را تهدید کند. چرا که سرمایهگذاران در شرایط رکودی سایر بازارها، همچنان بازار سرمایه را برای هدایت نقدینگیشان انتخاب نمیکنند.
فصلهای تورم، وعدهها و سردرگمی تصمیمگیرندگان
یکی دیگر از دلایل مهم بازگشت فضای احتیاط به بورس را میتوان در فقدان برنامهریزی منسجم اقتصادی دانست. علیرغم تأکید دولت و نهادهای اقتصادی بر حمایت از بازار سرمایه، تجربه نشان داده که سیاستهای ناگهانی، تصمیمات خلقالساعه و فقدان نقشه راه بلندمدت، سرمایهگذاران را نسبت به آینده بیاعتماد کرده است.
در چنین فضایی، حتی با انتشار اخبار مثبت مانند رشد تولید شرکتها، بهبود عملکرد فصلی و یا کاهش نرخ بهره بینبانکی، بازار واکنشهای محدود و موقتی نشان میدهد. دلیل اصلی این واکنش محتاطانه، عدم اطمینان نسبت به ثبات این شرایط و ترس از تغییرات ناگهانی در سیاستگذاری است.
از سوی دیگر، وعدههای متعددی که در ماههای گذشته توسط مقامات برای تقویت بازار داده شده بود – از جمله کاهش مالیات بر سود سهام، تسهیل عرضههای اولیه و تقویت منابع صندوق تثبیت بازار – هنوز در مرحله اجرا یا اثربخشی کامل قرار ندارند. همین فاصله میان وعده و عمل، موجب تقویت ذهنیت بیاعتمادی شده است.
بورس در دوراهی تصمیم
بازار سهام ایران اکنون در نقطهای حساس ایستاده است. دادههای مربوط به سرانه خرید و فروش حقیقیها، بهویژه نسبت خرید به فروش، یکی از معتبرترین ابزارها برای سنجش نبض بازار به شمار میرود. سقوط این نسبت به زیر ۰.۹، نباید نادیده گرفته شود.
این وضعیت بهروشنی بیان میکند که سرمایهگذاران، با وجود رشد عددی در برخی شاخصها و گزارشهای مالی خوب شرکتها، هنوز اطمینان لازم برای بازگشت پایدار به بورس را پیدا نکردهاند. اگر سیاستگذار بهسرعت در جهت شفافسازی مسیر اقتصادی، تثبیت قوانین و کاهش مداخلات دستوری حرکت نکند، ممکن است شاهد تکرار الگوی رکود فرسایشی در بورس باشیم؛ الگویی که پیشتر نیز طی سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ تجربه شده بود.
اکنون زمان آن رسیده است که مسئولان، از رفتار سرمایهگذاران خرد، این پیام را بشنوند: بازار به سیگنالهای واقعی، قابل اتکا و پایدار نیاز دارد. وعدههای بدون ضمانت و سیاستهای کوتاهمدت، نهتنها انگیزهای برای ورود سرمایهگذاران ایجاد نمیکند، بلکه میتواند آخرین روزنههای اعتماد را نیز مسدود سازد. آینده بورس، بیش از هر چیز، به تصمیمهای امروز بستگی دارد.