گرد پیری بر چهره استان سمنان؛ این راه عاقبت ندارد
خبرگزاری مهر، گروه استان ها- محمد علی عباس نژاد: محمد جواد کولیوند استاندار سمنان در نشست جوانی جمعیت استان بدرستی به این مهم پرداخته و با تاکید بر اینکه کاهش نرخ ازدواج و از طرفی عدم فرزند آوری در نیمه نخست سال ۱۴۰۴ در استان سمنان پذیرفتنی نیست و در همین راستا نماینده ولی فقیه در استان نیز کاهش فرزند آوری و عدم ازدواج را برای حفظ اقتدار و امنیت کشور یک معضل دانسته و خواستار پرداختن به موضوع جوانی جمعیت شد.
در شاهرود، شهری که از گذشته میان کوه و کویر نفس میکشید و روزگاری قلب تپنده ترانزیت شرق بود، اکنون بادی سردتر از همیشه میوزد و بادِ سکوت بر این شهر حاکم کشته است، در گذشته دراین شهر نه صدای پای غریبهای بود و نه هیاهویی برای بهتر زندگی کردن؛ شهر در دامنه شاهوار همیشه سرافراز خودنمایی می کرد و روال زندگی برقرار و خانواده ها پرجمعیت در کنار هم در حیاطی که دور تا دورش را خانه های تکی فرا گرفته بود زندگی و نوای دلنشین دخترکان که در زیر درختان خرمالوو سنجد با آواز گنجشکان در می آمیخت گذران زندگی می کردند .
اما در این سالها بر اساس آنچه که از زبان مسئولان شهر و استان شنیده می شود روز به روز بر جمعیت سالخورده شهر افزوده و از آن طرف هم زاد آوری به فراموشی سپرده شده و با هزینه های سرسام آور ازدواج جوانان این شهر رغبتی به ازدواج ندارند و در آینده نه چندان دور شاهد رشد منفی جمعیت در این شهر هم خواهیم بود ،چیزی که از الان زمزمه های نگرانیش در بین اهالی شهر می پیچد.
روایت چالشها
امیرحسین مهندس جوانی که چهار سال از فارغالتحصیلیاش میگذرد و هنوز کار پایداری پیدا نکرده، روی نیمکت فرسوده پارک محله نشسته و به سارا نگاه میکند، حلقه نامزدی در انگشت سارا برق میزند اما این برق، نورِ امید را در دلشان روشن نمیکرد، بلکه تنها یادآور کوهی از هزینههای پرداخت نشده بود.
سارا آرام گفت: «چند ماه دیگر باید عروسی را عقب بیندازیم؟» امیر حسین نفس عمیقی کشید. نفسهایش بوی گرانی میداد. «عزیزم، یک ماه؟ شش ماه؟ هیچ فرقی ندارد. شاهرود دیگر شهر جوانی نیست. آمارها دروغ نمیگویند؛ ما الان پایینترین نرخ ازدواج در استان و شاید کشور را داریم. میدانی چرا؟» و خودش جواب می دهد: «به خاطر جیبهای خالی ما. به خاطر آن آپارتمان چهل متری که قیمتش اندازه یک ویلا در شمال است. به خاطر بیکاری مزمنی که مثل خوره به جان جوانهای تحصیلکرده افتاده، من اگر بتوانم مخارج اولیهی زندگی را تامین کنم، آیا میتوانم هزینه تشکیل یک خانواده را هم بپردازم؟»
امیرحسین و سارا، مثل صدها زوج دیگر شاهرودی، در چرخهی باطلِ آرزو و واقعیت گیر افتاده اند ،آنها نه از عشق میترسیدند، بلکه از واقعیتهای اقتصادی که عشقشان را له میکرد. یک سال بعد، امیرحسین و سارا با هزار سختی، در یک خانهی استیجاری کوچک زندگی مشترکشان را آغاز کردند. اما شادی این آغاز، کوتاه بود. اکنون، بحث فرزنداوری، به مرزهای ممنوعهی زندگیشان تبدیل شده بود.
یک شب، سارا با صدایی پر از بغض، دفترچهی پسانداز کوچکی را روی میز گذاشت.
«امیرحسین ، من دلم یک بچه میخواهد. یک پسر کوچک با چشمهای تو. اما هر وقت حساب و کتاب میکنم، ترس سراغم میآید.» او با انگشت به اعدادی روی دفترچه اشاره کرد: «هزینه شیرخشک، هزینهی پوشک، لباسهای نوزادی، واکسنها، پزشک، مهدکودک… اینها امکانات اولیه هستند. امکانات رفاهی یا آرزوهای بزرگ ما نیستند. ما حتی برای همین امکانات اولیه هم باید از آرزوهای خودمان بزنیم. باید یک سفر سالانه را حذف کنیم، باید کمتر غذا بخوریم تا بتوانیم فقط یک نوزاد را به دنیا بیاوریم و مطمئن باشیم گرسنه نمیماند.»
یک پدیده لوکس!
در شاهرود، فرزنداوری به یک پدیدهی لوکس تبدیل شده بود. خانوادهها از ترس ناتوانی در تربیت نسلی سالم، ترجیح میدادند اصلا نسلی تربیت نکنند. هر صدای تولدی، با محاسبهی دهها قلم کالای گرانقیمت خفه میشد. نرخ فرزندآوری در شهر در حال تبدیل شدن به زیر خط بحران سقوط است امیر حسین به سارا نگاه کرد. او دیگر تنها یک مرد نبود، بلکه یک ماشین حساب بود که آیندهی شهرش را با ارقام تورم ضرب و جمع میکرد. او میدانست که با این روند، در سالهای آینده، اتفاقی هولناک در انتظار شاهرود است.
امیر حسین و سارای قصه ما و هزاران جوان شاهرودی آینده شهر را برای خودشان اینگونه ترسیم می کنند ،شاهرود دیگر آن شهر پرجنبوجوش نیست اکنون، شهر پیرها است خیابانها پهن و تمیز ، اما عابری وجودندارد مدارس قدیمی و باشکوه شهر، که روزگاری دوشیفته کار میکردند، اکنون تبدیل به خانههای سالمندان یا انبارهای دولتی شده اند.
پشت پنجرهی خانهای کوچک در خیابان آسیاب مندلی، امیر حسین ، حالا مردی شصت ساله با موهای سپید و خمیدگیِ پشت، به بیرون نگاه میکند. او و سارا بالاخره تصمیم گرفتند فقط یک دختر به دنیا بیاورند، اما نسل دخترشان نسلی بود که دیگر همبازی نداشت. مشکلاتی که امیرحسین سی سال پیش نگرانشان بود، اکنون دیگر اقتصادی نبودند؛ مشکلاتی اجتماعی، فرهنگی و امنیتی بودند.
روایت زیرساخت ها
کارخانهها و حتی کارگاههای کوچک صنعتی شاهرود به دلیل نبود نیروی کار جوان و متخصص، یکی پس از دیگری تعطیل شدند یا با کارگران مسن کار میکنند اقتصاد شهر فلج شده است.
خدمات شهری، حمل و نقل، و بخش درمان به شدت ضعیف شده وپرستاران و پزشکان جوان کمی هستند که بتوانند از جمعیت سالخورده مراقبت کنند. شبهای شاهرود آنقدر ساکت است که صدای افتادن سوزن در دورترین محلهها شنیده میشود ، روح جمعی شهر مرده و دیگر نوای همگانی برای حفظ شاهوار این کانون آبساز که برای حفظ اش سالها تلاش شده بود بگوش نمی رسد، مغازههای اسباببازیفروشی، کتب کمکدرسی و مهدکودکها سالها بود که متروکه شده اند
امیر حسین میدانست که این عواقب، نتیجهی مستقیم سیاستهای کوتاهمدت و دردهای اقتصادی سی سال پیش بود که صدایشان شنیده نشد. او به یک عکس قدیمی نگاه کرد؛ عکسی از دوران نامزدیاش او و سارا، تنها قربانیان گرانی نبودند. آنها قربانیانی بودند که بهای سکوت خود در برابر گرانیها و بیکاری را، با آیندهی شهرشان پرداختند. شاهرود در یک جنگ خاموش شکست خورده بود؛ جنگی که در آن، دشمن نه توپ و تانک، بلکه قیمت یک بسته پوشک و یک قوطی شیر خشک بود و شهر، آهسته و بیصدا، زیر سایههای سفید کویر، در حال محو شدن بود.
پیش بینی آینده
با توجه به این پیش بینی از آینده شاهرود و دیگر شهرهای استان سمنان حتماً عواقب عدم تمایل به ازدواج و فرزنداوری، بسیار فراتر از مسائل فردی یا صرفاً کاهش جمعیت است و به معضلاتی ساختاری و بلندمدت برای جامعه و این شهر خاص (مانند شاهرود) تبدیل میشود این پیامدها را میتوان در چند حوزه کلیدی بررسی کرد
یک کارشناس جامعه شناسی در گفتگو با خبرنگار مهر فروپاشی ساختار جمعیتی (سونامی سالمندی) را از مهمترین دلایل عدم ازدواج و فرزند آوری عنوان کرده و می گوید:مهمترین و اجتنابناپذیرترین مشکل، به هم خوردن تعادل هرم سنی است و با کاهش تولد و افزایش امید به زندگی (به دلیل پیشرفتهای بهداشتی)، درصد افراد بالای ۶۰ سال در جامعه بهطور تصاعدی افزایش مییابد و قطعا شاهرود و بسیاری از شهرها در آینده تبدیل به “شهر سالمندان” میشود.
حسن علیمحمدی با بیان اینکه در آینده نسبت جمعیت فعال (شاغل) به جمعیت غیرفعال (کودکان و سالمندان) تغییر میکند می گوید:یک فرد جوان باید مالیات و هزینههای درمانی و بازنشستگی تعداد بیشتری از سالمندان را بپردازدو این بار مالی سنگین، منجر به ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و افزایش مالیاتها میشود که خود دوباره انگیزهی ازدواج و فرزندآوری را کاهش میدهد .
وی می گوید: بازار کار، بهویژه در صنایع و مشاغل سخت، دچار کمبود جدی نیروی جوان، خلاق و پرانرژی میشویم و این امر، توان رقابتی شهر را در تولید، صنعت و خدمات به شدت کاهش میدهد.
ایجاد شغل بر حسب نیاز
این جامعه شناس بابیان اینکه مشاغلی که حول نیازهای کودکان و خانوادههای جوان شکل میگیرند (مانند مهدکودکها، اسباببازیفروشیها، فروشگاههای لوازم نوزاد، کلاسهای آموزشی، و صنعت پوشاک و خوراک کودک)، عملاً ورشکسته و تعطیل میشوند می گوید:اگر خانوادهای تشکیل نشود و فرزندی متولد نشود، تقاضا برای خانههای بزرگتر، آپارتمانهای مناسب خانواده و زیرساختهای جدید کاهش مییابد که این امر میتواند رکود بلندمدت در بخش ساختوساز را تشدید کند و از طرفی بخش اعظم بودجهی درمانی شهر باید صرف رسیدگی به بیماریهای مزمن سالمندی شود، در حالی که سرمایهگذاری برای پیشگیری و بهداشت نسلهای آینده کاهش مییابد.
علیمحمدی به بحران اجتماعی و فرهنگی اشاره کرده و می گوید: کاهش ازدواج و زوال خانواده، پیامدهای عمیق اجتماعی و فرهنگی دارد وافراد مسن که فرزندی ندارند یا فرزندانشان برای کار به شهرهای دیگر مهاجرت کردهاند، در سالهای پایانی زندگی با انزوای شدید و افسردگی روبرو میشوند.
به نظر نگارنده به طور خلاصه، کاهش نرخ ازدواج و فرزندآوری در شاهرود، نه تنها یک آمار غمانگیز، بلکه یک بمب ساعتی اجتماعی-اقتصادی است. جامعهی امروز با دستان خود، نسل فردا را به دلیل فشار گرانی، بیکاری و فقدان امکانات، از بین میبرد و در نهایت، شاهرود را به یک شهر “خالی از آینده” تبدیل میکند.
امید است بر اساس همین نگاه و خواسته استاندار و نماینده ولی فقیه در استان که در اول یاداشت به آن پرداخته شده است، مسئولان نهادهای مرتبط در جهت ازدواج آسان گام برداشته و با مشوق های جوانان را راغب به ازدواج کرده و فرزند آوری را گسترش تا در آینده شاهرود آنچه امیر حسین و سارا برای آینده شهرمان ترسیم کرده اند نباشیم.